نظام قضايى امير مومنان(عليه السلام) – (5)
نظام قضايى امير مومنان(عليه السلام) – (5)
تعزيرات در نظام قضايى آن حضرت داراى ضوابط زير بود:
الف) بر خلاف نظر عدهاى، تعزير اعم از ضرب بود. گاه حضرت اعلام عمومى يا خصوصى گناه را نوعى تاديب مىدانست؛[۱۰۹] بعضى را حبس مىكرد؛[۱۱۰] شاهد زور را با نيش مار تنبيه مىكرد[۱۱۱]و چه غريب و چه آشنا بود، در بازار مىچرخاند و حبس مىكرد.[۱۱۲]
ب) تعزيرات حضرت چند نوع بود:
گاهى دستور مىداد مال محتكران را آتش بزنند[۱۱۳] و امر مىكرد خانه كسانى كه از اردوگاه او به معاويه پيوستند، منهدم شود.[۱۱۴] استاندار اصطخر را به جرم اختلاس جريمه كرد[۱۱۵] و كسى كه عبد خود را شكنجه كرده بود، به اندازه قيمت عبد جريمه نمود.[۱۱۶]
به مقدار كمتر از حد، تازيانه مىزد. از رسول خدا(صلي الله عليه و آْله و سلم) نقل مىكرد كه تعزير بدنى بيش از ده ضربه جايز نيست.[۱۱۷]
تاديب كودكان با بيش از سه ضربه را، باعث قصاص ادبكنندگان مىدانست. البته تاديب در مقابل جرم نيست.[۱۱۸]
ج) اگر مجرى تعزيرات بر اثر تعدى، باعث كشته شدن كسى مىشد ضامن بود و گرنه از بيتالمال به ورثه، ديه پرداخت مىشد.[۱۱۹] يك بار قنبر سه ضربه بيش از حد مقرر زده بود كه قصاص شد[۱۲۰] و ديه زنى كه در اثر ترس از اجراى حد، سقط جنين كرده بود، از بيت المال يا توسط عاقله مجرى حد پرداخت شد.[۱۲۱]
د) در تعزيرات مردم را سفارش به عفو مىكرد، مخصوصاً نسبت به صاحبان جايگاه اجتماعى و يا خود عفو مىكرد.[۱۲۲]
تمام آنچه در حدود و تعزيرات گفته شد، در صورت اثبات جرم بود، ولى اگر كسى متهم بهجرم بود و هنوز مجرميت او اثبات نشده بود، در نظام كيفرى و قضايى حضرت ضوابطىداشت:
الف) اجازه ضرب و تعزير او داده نمىشد.[۱۲۳]
ب) اقرار او تحت شكنجه و تعزير، نافذ و شرعى نبود و گاه به متهم مىآموخت اقرارنكند.[۱۲۴]
ج) گاه براى حفظ حقوق مردم، متهم را احتياطاً بازداشت مىكرد كه فرار نكند و سپس بدون تعزير و به محض معلوم شدن حال، او را رها مىكرد، مخصوصاً متهمان به قتل را.[۱۲۵] اصولاً بناى او در تهمت بر عدم حبس بود، حتى در پاسخ يكى از يارانش كه چرا توطئهگران را حبس نمىكند، فرمودند:
«اگر به صرف اتهام كسى را زندان كنم، زندانها پر مىشود. من كسى را بر تهمت نمىگيرم و بر ظن و گمان عقوبت نمىكنم و تا خلاف ظاهر نشود، مقاتله و مقابله نمىكنم».[۱۲۶]
د) متهمان سياسى را كه امام مىدانست اطلاعاتى دارند و افشاى آنها باعث حفظ نظام و حقوق مسلمانان مىشود، حبس و تعزير مىكرد.[۱۲۷]
ه) كسانى را كه به تجاوز حدود خدا متهم بودند، نه تنها حبس و تعزير نمىكرد، بلكه بنا بر ستر و پوشش و عدم پذيرش اقرار آنها داشت.
در حال عصبانيتِ مجرى، مانع اجراى حد و تعزير مىشد[۱۲۸] و خود يك بار در جنگ خندق در مقابله با عمرو بنعبدود اين امر را نشان داد.[۱۲۹]
در شدت گرما و سرما حدود و تعزيرات جارى نمىشد.
ضربات حد به طور مساوى به تمام بدن تقسيم مىشد، مگر صورت و نقاط حساس،[۱۳۱] و دستها براى كسى كه ايستاده حد مىخورد و به دستهايش تكيه مىكرد.[۱۳۲] گاه زنان را نشسته حد مىزد و مردان را ايستاده.[۱۳۳]
در اجراى حد رافت نشان نمىداد و مىگفت: اگر زانى عريان دستگير شد، به شكل عريان و اگر با لباس يافت شد، با لباس حد بخورد.[۱۳۴]
موائلى در كتاب «احكام السجون» زندانهاى حضرت را به: احتياطى و استبرائى و حقوقى و جنايى تقسيم كرده است،[۱۳۵] زيرا حضرت گاه متهم به قتل را حبس مىكرد تا شركاى جرم و ديگر متهمان را شناسايى كند (احتياطى). گاه حكم مىفرمود بدهكار را حبس كنند و اگر افلاس او ثابت شد، او را آزاد مىگذاشت، تا مالى بيابد و دَين خود را بپردازد (استبرائى). گاه افرادى كه مال يتيم را غصب كرده يا خيانت در امانت نموده بودند، زندانى مىكرد (حقوقى) و گاه كسانى را كه در حال مستى، عربده و قمهكشى و ماجراجويى كرده و كسانى را كشته يا مجروح نموده بودند، زندانى مىكرد تا ديه بپردازند يا قصاص شوند (جنائى). برخى معتقدند زندانهاى حضرت با توجه به سيره ايشان نوعاً احتياطى بوده است.[۱۳۶]
حضرت در مواردى حبس ابد داشت.[۱۳۷] صاحبان افكار سياسى را تا زمانى كه محاربه نمىكردند، زندانى نمىكرد و به رفاهيات زندانها خوب مىرسيد،[۱۳۸] حتى به قاتل خود شير داد. زندانيان را براى تربيت دينى به نماز جمعه و نماز عيد مىآورد؛[۱۳۹] البته در رفت و برگشت براى آنها محدوديت قائل مىشد.[۱۴۰] نويسنده كتاب «احكام السجون»[۱۴۱] مدعى است تاركان شوون دينىرا در زندان با عصا تاديب مىكرد و مسامحهكاران در عبادت را تعزير مىنمود. وى مدعى است عبادات شرعيه و آداب تهذيب و تعاليم قرآنى و قرائت و كتابت در زندانهاى اميرالمومنين رعايت مىشد. حضرت براى ملاقات و خلوت مردان زندانى با همسرانشان تمهيداتى مىانديشيد[۱۴۲] و مخارج زندانيان ثروتمند را با هزينه خودشان و زندانيان فقير را از بيت المال تامين مىكرد.[۱۴۳]
پيشگيرى از وقوع جرم و اصلاح مجرمان
نوع كيفرها و تعزيرات و حدود و نظامى كه در بحث كيفرها ارائه شد، عاملى پيشگيرانه و اصلاحگرايانه است و شدت آنها باعث مىشد هر كس بشنود، از ترس دنبال جرم نرود و يا اقرار نكند و اگر تعزير مىشد يا حد مىخورد، برخورد عادلانه حضرت، باعث كينه آنها نمىشد، بلكه تشكر مىكردند و از اينكه از عذاب اخروى نجات يافته، خوشحال بودند. احكام زندانهاى حضرت برنامه اصلاحى و تربيتى داشت و بر رعايت شوونات دينى (نماز جمعه و جماعت و نماز عيد) تاكيد مىشد. حضرت به گونهاى قاطع و سريع اقامه حد و كيفر مىكرد كه نوبت به زندان نرسد؛ زندانى كه بعضى صاحبنظران، مانند نويسنده كتاب «تشريع جنايى اسلام» مفاسد فراوانى براى آن شمردهاند كه بيش از مصالح آن است.[۱۴۴]
پينوشتها:
[۱۰۶]. صحاح اللغه، ج۲، ص۷۴۴.
[۱۰۷]. شرائعالاسلام، ج۴، ص۱۴۷.
[۱۰۸]. آيين دادرسى كيفرى، ص۱۹۶.
[۱۰۹]. غرر و درر، ج۴، ص۷۳، ح۵۳۴۲.
[۱۱۰]. تهذيب، ج۱۰، ص۴۸، باب حدود الزنا، ح۱۷۵.
[۱۱۱]. وسائل، باب ۱۵، از ابواب شهادات، ح۳.
[۱۱۲]. همان.
[۱۱۳]. معالم القربه، ص۱۹۴؛ سنن ابىداود، ج۱۰، ص۴۷۰.
[۱۱۴]. وقعه صفين، ص۶۰؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحديد، ج۳، ص۱۷۶ و ج۲، ص۱۱۸؛ مستدرك، باب ۲۴، از ابواب كيفيت حكم، ح۶.
[۱۱۵]. نهجالبلاغه، نامه ۷۱.
[۱۱۶]. وسائل الشيعه، باب ۳۷، قصاص النفس، ح۵.
[۱۱۷]. مستدرك الوسائل، باب ۶، از ابواب بقيه الحدود، ح۳.
[۱۱۸]. وسائل الشيعه، باب ۸، از ابواب بقيه الحدود، ح۳.
[۱۱۹]. همان، باب ۳۰، موجبات ضمان، ح۱.
[۱۲۰]. همان، ابواب مقدمات حدود.
[۱۲۱]. همان، موجبات ضمان، ح۱ و ۲.
[۱۲۲]. نهجالبلاغه، حكمت ۱۹؛ غرر و درر، حديث ۶۸۱۵؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحديد، ج۱، ص۲۳.
[۱۲۳]. وسائل الشيعه، باب ۴، از ابواب قصاص النفس، ح۱.
[۱۲۴]. مستدرك الوسائل، باب ۱۰، از ابواب دعوى القتل، ح۱؛ سنن بيهقى، ج۶، ص۵۶.
[۱۲۵]. غارات، ج۱، ص۳۳۷.
[۱۲۶]. همان، ص۳۷۱.
[۱۲۷]. سيره ابن هشام، ج۴، ص۴۱.
[۱۲۸]. مستدرك، باب ۲۳، از ابواب مقدمات حدود، ح۳.
[۱۲۹]. همان، ح۵.
[۱۳۰]. وسائل الشيعه، باب ۱۳، مقدمات حدود، ح۴.
[۱۳۱]. سنن بيهقى، ج۸، ص۳۲۷.
[۱۳۲]. همان، ص۳۲۶.
[۱۳۳]. مستدرك، باب ۹، از ابواب حد زنا، ح۳.
[۱۳۴]. همان.
[۱۳۵]. احكام السجون، ص۱۲۸ ۳۰، به نقل از دراسات في ولايه الفقيه، ج۲، ص۴۵۷.
[۱۳۶]. دراسات في ولايه الفقيه، ص۴۴۶.
[۱۳۷]. همان، ص۵۳۳.
[۱۳۸]. وسائل الشيعه، باب ۳۲، از ابواب جهاد عدو، ح۲.
[۱۳۹]. همان، از ابواب كيفيه الحكم، ح۲.
[۱۴۰]. مستدرك الوسائل، باب ۱۷، از ابواب صلوه جمعه، ح۲.
[۱۴۱]. احكام السجون، ص۱۲۴.
[۱۴۲]. مستدرك الوسائل، باب ۶، از كتاب حجر، ح۳.
[۱۴۳]. خراج، ابو يوسف، ۱۵۱ ۱۴۶؛ احكام السجون، ص۱۲۵.
[۱۴۴]. تشريع جنايى اسلامى، ج۱، ص۴۲ ۷۳۰، به نقل از دراسات في ولايه الفقيه، ج۲، ص۴۴۲ ۴۳۹.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}